طرح لایه باز پوستر و بنر یادواره شهدا

بسم رب الشهید...

پیشنوشت : تاریخ دوباره به پیشوازمان می آید ...

اینبار دلمان نوشت : روز ها برایت در شبستان دلمان ، شمع روشن می کنیم ... تا حرارت عشقت در وجودمان سرد نشود ...
همیشه برای اینکه یادی از تو کنیم ، دنبال بهانه میگردیم ، روز ، سال ، چهل ، هفت ... همیشه برای اینکه برایت شمع روشن کنیم ، صبر می کنیم تا تاریخ به پیشواز ما بیاید ... اما ای کاش می دانستیم ... که باید ما به پیشواز تاریخ برویم...

طرح نوشت : به پاس فرا رسیدن 3 خرداد ، سالروز رقم خوردن حماسه سازان شیر مرد ، یکی از بچه های سایبری ، طرحی رو نگاشته اند ...
... می تونید ، با دانلود کردن ، فایل لایه باز ، این طرح ، رو برای اطلاع رسانی مراسم های یادواره شهدا ، در قالب پوستر و بنر استفاده کنید ...  برای دانلود فایل لایه باز ، به ادامه مطلب بروید ...

نام فایل : فایل لایه باز طرح یادواره شهدا
گذرواژه : ندارد

حجم فایل : 30 MB

منبع : وبلاگ بچه های سایبری

.....................................................................................................

دلم نوشت :
همیشه توی دفتر خاطراتم ، اول خط را با این جمله شروع میکنم : نمی دانم چه میخواهم بگویم ... و واقعاً هم راست میگویم ... نمی دانم چه میخواهم بگویم ... چون چیزی برای گفتن ندارم ... ولی وقتی قلم را به دست میگیرم ، خود به خود دلم جای من می نویسد ...
الان هم یکی از همان موقع هاست ...
روز ها برایت در شبستان دلمان ، شمع روشن می کنیم ... تا حرارت عشقت در وجودمان سرد نشود ...
همیشه برای اینکه یادی از تو کنیم ، دنبال بهانه میگردیم ، روز ، سال ، چهل ، هفت ... همیشه برای اینکه برایت شمع روشن کنیم ، صبر می کنیم تا تاریخ به پیشواز ما بیاید ... اما ای کاش می دانستیم ...، که باید ما به پیشواز تاریخ برویم...
تاریخی که در کشکول زمانهایش ، از تو روایت میکند... آن روزهایی که من و همقطارانم ، در گهواره های عالم زر، آرمیده بودیم ، تو برای بیدار شدن ما ، گوش به لالایی خمپاره ها سپردی ، ولی خوابت نبرد ... خواستی بیدار بمانی تا که مواظب باشی ، که ما خوابمان نبرد ... اما دریغا ، دنیا جای تو نبود ... چون تو اهل اینجا نیستی ... اما برایمان نامه گذاشتی ، و سفارش کردی ...
ای کاش امروز بودی  ... تا که این بار ما برایت روایت کنیم ... روایتی با سوز خوش خوابی ... برادر کجایی؟؟؟؟!!!!  کجایی که خمپاره هایی با گرایی دقیق ، یادت را نشانه گرفته ... کجایی که دارند ، اثر خون تو را با دستمال ، پاک می کنند ؟؟؟ ... کجایی ؟؟؟ کجایی که ببینی کلاغ ها دارند برایمان لالایی می خوانند؟؟؟ ... اما نه ... نمی گذاریم که خوابمان ببرد ... حواسمان را جمع می کنیم ... چون که ،  سالاری ،داریم ، که باران و طوفان چشیده است ... خودش هم اهل دیار شماست ... با افتخار این نامه را برایت می نویسیم ...  ای آسمانی ... به تو قول می دهیم ، که تا هستیم ، از خونت پاسداری می کنیم...

میگن این زمین خاکی جای اهل آسمون نیست
با صفا مثل شهیدا ، حتی توی کهکشون نیست
قیمت قلب خدایی رو فقط خدا می دونه
هرکی عاشق خدا شد ، توی دنیا نمی مونه ...
...... خوشا بحالت آسمونی ، واسه آسمونی شدن ما هم دست به دعا بردار ......

           
یاعلی ...               
امضاء : یک نالایق